نام ما مسلمان است اما فقط نمازهای عادت‌وار سرد گونه‌ای که گویی برای رفع مسئولیت، به جای می‌آوریم و روزه‌هایی که فقط معده‌مان از آن رنج می‌برد، را در قاموس عقاید‌مان، انشاء می‌کنیم!
" فویل للمصلین...الذین هم عن صلاتهم ساهون"... 
یادمان رفته که روسری‌های شل و باد برده‌ی دخترکان‌مان در شهر... ساپورت‌های بدن نما و مانتوهای تور خواهران‌مان در خیابان... آتش سرخ رژهای لب و دود سیاه خط چشم‌های پهن و دنباله دار همسران‌مان، آتش به غیرت دین‌مان انداخته، و مسلمانی‌ ما را زیر سوال برده است!.
یادمان رفته چقدر اسیر قضاوت‌های پرشتاب بی‌نتیجه‌ایم؛ همان حکم‌هایی که هنگام خشم، با فحش و ناسزاهای رکیک، برای بی‌اهمیت‌ترین مسائل مادی و دنیوی، نثار همسایه‌مان می‌کنیم!. 
یادمان رفته؛ کم فروشی می‌کنیم و سرمست از سود زیان آوری که در شکم اهل و عیال‌مان می‌ریزیم و غافل از آنکه، سکه سکه‌اش، عذابی می‌شود الیم!
"ویل للمطففین"... 
فراموش کرده‌ایم که؛ جاهلیت مدرن، برایمان، جیغ و داد بر سر مادر، بی‌حرمتی به عزت پدر به ارمغان آورده... 
فراموش کرده‌ایم که با توجیه‌های ابلهانه‌ی خویش، جای حق و باطل را عوض کرده‌ایم! وجودمان پر از شک و شبهه به دین و عقاید‌مان است و سخت‌ترین چیز، سحر هنگام، بلند شدن از رخت خواب گرم و نرم، برای اقامه‌ی نماز است! و بیرون کشیدن اسکناس از کیف پول‌مان هنگام دیدن مستمند!... 
چه آسوده، سایت‌های ناجور اینترنت را با لمس یک کلید می‌گشاییم و نمی‌دانیم که فردا‌ی محشر، همان سرانگشت، بر علیه چشمان هیز و قلب‌های شهوت آلود‌مان، شهادت می‌دهد!
دختران ساده لوح‌مان، با زیبایی‌های فریبنده و تصنعی، عکس‌های روتوش شده شان بر صفحه‌ی پروفایل، به دنبال شریک زندگی در فضای مجازی، و محجبه‌ها و با حیاها، در چهار دیواری خانه، در انتظار همسری با ایمان!
قرآن می‌خوانیم، اما نمی‌دانیم چه می‌خوانیم، شاید هم تدبر نمی‌کنیم که نمی‌دانیم... اما باور‌مان، اعتقادمان، ایمان‌مان... آنقدر سست و ضعیف است که به راحتی، به  شیطان نخ می‌دهیم!
یادمان باشد هر جا که از یاد "الله" غافل شدیم، شیطان، همان جا، به آغوش‌مان کشید... 
"ای مردم؛ از گام‌های شیطان پیروی نکنید، همانا او برای شما دشمنی آشکار است" (بقره ۱۶۸)
لحظه ای به خود آییم...